پا بند 3 و 4 اردی بهشت

لا شه کاف لا درد حرف در افتاد

آی رنج میخ در صدای چکش

در سر انگشتی پوست شده گیره گیره می گردد در جا رد اثری انگشت تماس بندازد

بر خورد کند

دو تا شیم از دور تا یکی     همی یکی یکی تویی

جهان رد صدای کلمه ی تو ماست

زا ریده  زاری زیر سنگ رها     زیر در غلت رها  

دم آوند بهمن 87

 

 دماوندي 

 

علي قادري

علي قادري   جعفر ناصري جعفر تاصري

محمد رزا مرادي  محمد رزا     ساجده كشميري

 

سوراخ شد برف سفت در نيش هاي كرامپون احساس مي رفت و باد سرد و شديد حركت رو به جلو را عقب مي برد – داري كجا مي ري؟ به يخار نگاه مي كنم چه ميل دره اي تا ته كشيده شده – ديواره هاي كه برف را نمي نشانند- سرماي باد دهان و دماغ را بي حس كرده و زمزمه ام را به كندي ادا مي شنوم داري كجا مي ري ؟ روز هاي زيادي تمرين برا اين جا بودن داشت ام  و لذت مي بردم برا رسيدن و حالا ميانه رسيدن و نه رفتن نشسته ام و بلند مي گويم من قله نمي آم ! شما بريد-

آنها بالا بالا رفته دور مي شوند و من به من ام نزديك از غالب بر فهم درك و بلند تر و پر حجم تر شدن- بي بودن دوست هي چي ميل بودن و رفتن نمي دهد – مني ام ميلي به بالا رفت نه داشت كه ميل بالا رفت ليز خورده ته دره ها گم مي شود-

بر كه مي گردم تخت فريدون دو نفري ام سرشار از كنار شد و باد من را برده همه اويم رها شده –

برف رنج است كه مي بارد سفيد

تا نا پيدا

رها شده باد است در ريز حلقه هاي چرخ ايده ي آتش

دو چشم تو قهوه اي سرد است تنوره

داغ ماييم و زمستان     از لب هاي تو پيدا

اين پيوسته گي باهار و بوي خوش از لا موي تو باد

درجه اي نه دارد كه مي خندددم از سر خوشي

 - شاعري سر شار از كوه ها كلمه و سر خوش از دو نفري بودن كه مي بردم به بلند\  نه كوه نوردي با دل بسته گي به قله هاي بلند در پا برداشته شده بودم -

ابتداي مسير ابتداي مسير

استله سر استله سر

استراحت هنگامي استراحت ها

كمپ يك  كمپ يك

سبح بر كمپ يك سبح بر كمپ يك

راه مسیر سیر راه نمی شد

با سر پرستي و همه بيشتر برف كوبي او  با سرپرست و همه برف كوبي او

نزديك در هم چه نان نزديك مي آمد رفتن  نزديكي كه راه را مي برد

روي خت زرد و تماشا روي خت زرد تماشا نشستن

و پناه گاه با تخت فريدون پناه بر تخت فريدون 

ادامه دارد... 

بادي باهاري از لا موي تو وزيده

 

     باد باهار         

- باد باهار از لا موی تو می وزد     

بو می گیرد ام داغ از ته

سوراخ های دست برده ته نوری هلاکت

پشت پنهان زمینی

همین قدر که آب فرا گیر شد و      لب نه زدی 

زیر دامن های گشاد گشاد به ترکیب گلم گلی

هزار سال تا       راهی باشد میان دو لب تا ته نه رسیده به واحد خیس شده گی  -

عکس برنامه یال تنگه باغ گنو

 

مانده راه مانده راه و تماشاي سايت

 سبحانه تا بي ناهاري

بالا رفت در هم چناني

استراحت ها كم و كوتاه

حميد عكس مي گرفت

كهنوج گنو و جاده خاكي

دست به سنگ ها روي ديواره هاي مسير

استراحت با خيال راحت كه چيزي به پايان نه مانده اما بي خبر كه راه است و راه است

 شه كاف هاي عميق بر روي بلندي ها نه رسيده به قله 

آخرين عكس بر روي ديواره نزديك به ۱۸۰ متر زير قله ي مانده به آنتن  

از یال تنگه باغ به آنتن

 

ساعت 4 بعد از ظهر روز 5 شنبه 15 اسفند 87 از بندر عباس به قصد روستاي تنگه باغ حركت كرديم - 6 نفره با نام نفراتي ساجده كشميري -سلينا بخشي زداه- پريسا عسكري -سمين بخشي زاده- حميد و حسين سالاري – براي پيدا كردن جاده اي كه به روستاي تنگه باغ مي رسد كلي دردسر كشيده شد و زمان زيادي از دست رفت تا ساعت 6 عسر بالاخره به روستاي تنگه باغ با جمعيت  12 تا 15 خانوار نزديك قبرستاني كوچك پياده شده به سمت دره راه افتاديم –

 نمایی از تنگه باغ بعد از بالا آمد

شب است و مهتاب خوبي همه جا را روشن كرده – نيم ساعتي در دره راه شديم و به يالي كه مي شد از آن به يال اصلي رسيد رسيد ايم اما به دليل ريزشي بودن شيب بد و تاريكي و توان بچه ها منصرف شده مسير را برگشتيم به ابتداي دره  و از جاي كه بلندي شكل مي گرفت بالا رفتيم مسير با سخره هاي كامل شسته شده زبر و دست به سنگ شدن ها شروع شد بعد از گذشتن از ديواره هاي كوتاه تقريبن بر روي يالي ايستاده بوديم كه خت الراسي به سمت قله هاي فراوان مسير مي رساند-

10 شب جاي مناسبي را براي شب ماني پيدا مي كنيم و تا آماده شدن محل دو نفري براي بررسي ادامه مسير مي رويم و برگشته شام را در هواي سرد مي خوريم –قبل از نيمه شب همه به خابي عميقي رفته اند و باد سرد و كمي تند وزش مي گيرد و سرما خاب را به چند بخش تقسيم مي كند تا به خاب خوبي برسم  5 و نيم از خاب بيدار شديم 6 راه افتاده ايم در مسيري كه حدود 250تا 300 متر بايد ارتفاع كم مي كرديم و ارتفاع بلندتري را بالا مي كشيديم در تمام طول مسير طبيعي ترين شكل همين بود سرازير شدن به دره و ديدن قله هاي كه از پشت سر هم بلند به بلند تر پيدايي مي دادند و هيچ ارتفاعي مد نظر نه بود جز رسيدن به آسفالته ي زير قله ي 2259 متري آنتن-

 سلینا - ثمین- پریسا و حمید

سمت شرق مسير دره ي تنگه باغ قرار دارد و جاده خاكي كه از بالاي باغ ها به كهنوج گنو مي رسيد- با نگاه كردن به مسير هاي اطراف مي شد حدس زد چه قدر به هدف مان نزديك هستيم و نمي دانستم انتهاي مسير چه شكلي به آخر مي رسد و چه در ادامه پيش مي آيد -   

بعد از ساعت ها پايين و بالا شدن و ديدن جاهاي بكر و تازه تر ساعت يك بعد از ظهر روي آخرين قله اي كه در مسير بود با خوش حالي پا گذاشتيم و سنگ چين كوچكي را بالا برده و براي سرازير شدن به دره مسير زير قله را انتخاب كرديم و به خيالي 2 ساعت ديگر به آنطرف دره زير قله ي آنتن مي رسيم –

 ما و سنگ چین قله

هر چه فرود مي رفتيم مسير سخت تر گنگ تر و نياز به حمايت و طناب ريختن بيشتري داشت و حسابي وقت گير شده بود و هوا رو به تاريكي و سردي مي رفت و ما هنوز روي ديواره بوديم خسته و كلافه –

با اولين سايه هاي تاريكي به كفي دره اي تنگ كه به ديواره روبه رو وصل مي شد رسيديم و ساعت 6 مغرب بود – ديواره روبه رو از دور به ظاهر ساده و معمولي مي رسيد و حالا كه به آن افتاده ايم شيب زياد و سنگ هاي سست و درخت هاي غول آسايي كه مانع راه بودند ديواره را بالا مي كشيم نيم ساعته اما با ناباوري با دره اي كه شكافي عميق ميان ما و آنتن بوجود آورده روبه رو مي شويم - مسير را سمت شرق در ادامه يال كه شيبي متوسطي دارد بالا كشيده و به كفي دره مي رسيم و خيلي اميد وارم كه حتمن بعد از اين شيب به جاده آسفالته زير آنتن خاهيم رسيد – نفرات كمي خسته اند از فاسله ي زيادي كه ما ميان افتاده بود مي شد فهميد و به سرعت خودم ام را بالا مي كشم – اوه نه باز هم دره – دره اي كه كفي آن دشتي تنك است و مهتاب بيشتر اش را روشن كرده با نگاه كردن به نور سايت كه در سمت چپ يعني جنوب شرق قرار داشت و دره اي كه مسير را به سمت كهنوج كنو مي برد مي دانست ام ديگر چيزي نه مانده و جاده آسفالته همين رو به رو است - همان جا زير نور مهتاب روي سنگي مي نشينم تا هم نوردام برسند هوا سرد است و لباس اضافه مي كنم نفرات از راه مي رسند و من سرازير دره مي شوم –

حركت پاها در ميان بوته ها حشرات را مي پراند و گرد و خاك بلند شده به سرفه مي اندازد ام مهتاب و درخت هاي بنه ي خشك صدا مي زنند كه به تماشا به ايست حواس حاظر و جمع است و دريافت مي كند اما در مجبوري رد مي شود – با ديدن زباله ها در اطراف ديگر يقين مي رسد بالاي اين بلندي جاده است –

ساعت 8 و نيم شب نفرات يكي يكي از دره بالا مي كشند و با پا گذاشتن روي جاده آسفالته زير قله ي آنتن با خوش حالي دست مي دهند و سريع به سمت پايين جايي كه ساعت ها پيش ماشين منتظر و نگران ايستاده حركت مي كنيم-

 قله  آنتن ۲۲۵۹  

عکس ها با گوشی همراه کم کیف اند و همی زودی با عکس های به تر از برنامه روز شد دارم

  

من گنو با بودن كوهنوردان مهندسی جهاد کشاورزی تهران

 

 پا گذاشتن

 پا کوب اول تا رمر

معرفی قله ها

 کلبه / کوتوک/  شب مانی رمر

 مانده به سنگ قرار

سنگ قرار

آقای یاوری ستوده امید و من  

سنگ قرار با مستفوی و ترانه خانی هایش  

 قله تا رسیدن

قله و همه  

قله من و امید در دور تر آقای خسرو یوسفی با سبلان  

ادامه نوشته

Finely I’m at home

 

 

نزدیک به سبح سفری سرخ تا به سفید  

 

سفيدي سردي است

باد از جهت ها باد است تند

جز سفيدي هي چي پيدايي نمي دهد

براي استفاده از شب رها اينجا ايستاده ام و دوري 

پاهايم تو نمي رسند 

دو چاره گي از سلول هاي يخ زده بيرون شده 

باد همه چيز را مي كشد        شكل مي اندازد

اندازه اي كه ديگر ريه ها هوا گير نمي شوند و پر از برف اند

هي چي سرد نيست

از سر انگشتاي رها سياه به پرس       چه شوري كرده لب ها در زمزمه

هل هلا حد اقل ؟

ديگر نمي بي نم اش

لايه هاي زمين فرو مي برند ام         مي جوند ام  

جز سرخ لبه هاي سر آستين بيرون زده  از سفيدي سرد

داغ ام

سفيدي آب مي رود

تنها سرخي روز اول باهار     من ام سر كرده -

به بابا نصیری که از خوش به حالی برفکی بود  

 

نوشته گزارشی  بر صعود دوستان و هم نوردان مهندسی جهاد کشاورزی تهران به گنو قله ی نصیری

شروع از کلمه و شکل نوشتاری افتاد که مسیر ها یکی شوند برای رفتن –

 قرار ساعت یک بعد از ظهر بود که رسیدم خیابان راه آهن – ایستاده سایه درخت باد داشت پر از بوی بچه گی - هنوز منتظر ایستاده ام قرار بود یکی از هم نوردهام من رو هم راهی کنه که خبری ازش نه شد- که می نی بوس دوستان کوهنورد جهاد کشاورزی از راه می رسد- دیدن دوستان نه دیده هیجان خودش را دارد که روبه رو بودم – از همان ابتدای صحبت ها با آقای یاوری و ستوده گفتگو به پرس و پاسخ و انوع ادبیات کشیده شد تا به جاده پی چی های مسیر کوهستان گنو رسیدیم و هوا حسابی گرم بود به نسبت روزهای قبل-

با بودن / یاوری – ستوده- مصطفوی- یوسفلو- حق بیان – حبیبی فر-محمدپور- غریب زاد- غنی زاده – امیرآبادی – سهیلیان- یوسفی- شریفی- کشمیری

و روز شد صدای کوهستان   نشات کوهستان  

 

ادامه نوشته

خوب خوب است با روز و شبی را که

خت الراس هم چنان رفتنی بود با سرشاری تکرار 

سلاورو/ نام اولین قله ی زایش شده گنو از غرب/ که قرار بود با دست با قلمی ریزش کند و ...

بابا نصیری پر از باد و برفکی های چند روزه ابری

و باز هم بابا نصیری با برف های کم به کم دیشبی که گذران شد

و همه چیز که روز های سر خوشی یک دشتن شبی را ملس ملس انداخته -

و هم دوم کتابی که با در آمدن اش شب ها را با بالش پر هم چنان نرم پر است

و سبح چیزی عجیب خاب است در چشم خیلی عجیب ناک-