من و رویا

 

من تنها نیستم.

رویاهایم هم هستند تا

با همین دستانم

آنها را از ته خیال بیرون بکشم

و بنشانم شان بر صفحه ی روزگار

...

 

 

چرخِ گردون

همواره در مسیر مراد است

برای منی که دائم الاجابتم

...

 

نور

 سفر می کنم.

سفر نور است...

- اقیانوس وسیعِ گاه آرام و گاه مواج و پرتلاطم وجودم را می کاوم

نعمت های بیکرانی را در آن می یابم.

فراوان و بی نهایت.

بعضی غیرقابل وصف و

بیشترش ناشناخته! -

 

سفر می کنم.

سفر نور است؛

نوری تا ته اعماق تاریک ، اسرارآمیز و گاه مخوفِ این اقیانوس.

همان تهِ ته که شاید هیچ نقطه ی مختصاتی برایش نیست.

اما هست. وجود دارد.

هزار سال هم که بگذرد، هست. خواهد بود.

 

سفر نور است،

و من، اقیانوس

قرن هاست که مسافرم...